دیماه سال 94، آخرین جلسه مدیریت کسبوکار در یکی از مراکز آموزش علمی- کاربردی با بچههای ترم آخر کارشناسی رشته مدیریت کسبوکار بود.
عادت داشتم جلسه آخر هر کلاس را به نقد و نظر دانشجویان نسبت به خودم اختصاص بدهم.
ضمنا نقد و نظر باید کتبی و بدون ذکر نام دانشجو میبود.
برگههای نقد را یکی از دانشجویان جمع کرد.
اکثر نظرات، مثل همیشه بود. یا تعریف یا نقد تند و تیز به خودم.
بعضی حتی به نحوه پوشش ایراد میگرفتند که مثلا «چرا قد کت شما این اندازه است؟!»
بگذریم…
یک ربع به پایان جلسه مانده بود. حضور و غیاب انجام شد، طبق معمول همیشه پرسیدم: «سوالی ندارید؟»
یکی از دانشجویان که الان جزو دوستانم هست، بدون مقدمه پرسید:
«میتونم سوالی بپرسم؟ چرا شما مثل استاد فلانی نیستید؟»
من مدیرگروه رشته بودم و درنتیجه شناخت کاملی از تک تک اساتید و همچنین دانشجویان داشتم.
چند لحظهای سکوت کردم.
میدانستم که استاد فلانی از اساتید محبوب بچههاست.
کلاسهای خیلی پویا و شادی داشت و رابطه دوستانهای با آنها برقرارمیکرد.
درضمن استاد فلانی دوست بیست ساله من بود. ولی اگر دانشجوی من اطلاعات بیشتری میداشت، متوجه میشد که استاد فلانی، کپی درجه یک استادی دیگر بود!
در موقعیت سختی قرار گرفته بودم.
چه پاسخی باید میدادم؟
جوابدادم: «اگر من مثل ایشون بشم، شما من رو قبول خواهید داشت؟»
گفت: «حتما! تنها ایراد شما این است که همیشه حریمتون را با دانشجو حفظ میکنید و نمیگذارید از حد و حدودی به شما نزدیکتر شود.»
جوابدادم: «تدریس چطور؟مثل ایشون بشم؟»
گفت: «نه! روش تدریس شما رو دوستداریم و مشکلی در اون زمینه نداریم»
جوابدادم: «کیفیت تدریس و تفهیم چطور؟نحوه ارزیابی چطور؟ مثل ایشون؟»
گفت: «نه! اون هم ایرادی نداره»
جوابدادم: «خوب! فرض رو براین بگیریم که من ایرادات رو برطرف کردم و مثل ایشون شدم.
ترمهای بعد که دانشجویان دیگه من رو میبینند با خودشون نمیگویند که قرهداغی مثل استاد فلانیست؟ در اون صورت من باختم»
گفت: «چرا ببازید؟ در عوض دانشجویان در شما ایرادی نمیبینند»
جوابدادم: «میخواهم در قالب درس هویت و برندسازی جواببدم. فکر نمیکنی اگر من مثل ایشون شدم، همیشه ایشون جلوی چشم شما میاد.
من درنهایت و در بهترین حالت، یک کپی درجه یک و بدون نقص از ایشون هستم.
شما وقتی که بخواهید اساتید رو با هم مقایسهکنید، در دستورکار ذهن شما در رابطه با سنجش اساتید، شاخصی به نام ایشون وجود خواهد داشت.
در اینحالت پارامترهای رفتاری سایرین با ایشون سنجیده خواهد شد چون متره و معیار شما برای اون رفتارها ایشون هستند.
اما اگر من، خودم باشم و همین چیزی که میبینید، توانایی این رو خواهم داشت که به عنوان شاخصی برای سنجش رفتاری برخی اساتید بکار بروم.
سخت گیر، جدی و در عینحال رفیق با دانشجو؟»
گفت: «ولی اگر عوض شوید، هیچ ایرادی نخواهید داشت! این بهتر نیست؟»
گفتم: «فقط یک ایراد کوچک دارد؛ دیگر من خودم نخواهم بود و این بدترین ایراد ممکن است. پس لطفا بگذارید من خودم بمانم و من را با همین وضعیت قبول کنید!»
در پایان کلاس، لبخند رضایت و تاییدی که از پاسخ من بر چهره وی و دیگر دانشجویان بود نشان داد که جوابی غیر از این نمیخواستند.
شاید میخواستند من را امتحان کنند.
امضای خودتان را داشتهباشید.
در راستای تقویت برند شخصی، سعی کنید امضا و شاخصهای خودتان را داشته باشید. در اینصورت، شما اصل خودتان هستید نه در بهترین حالت، یک کپی درجه یک از دیگران.
سعی کنید برند اصل خودتان باشید. کپی کیفیت اصل را ندارد…