اولین جایی که بعد از خروج از کشور و گذشتن از گیت گذرنامه کشور مقصد بهدنبال آن میگردیم، شعبه مکدونالد است.
چرا؟
آیا لزوماً بهخاطر کیفیت آن است یا بهخاطر این است که موقع برگشت به دوستان بگوییم ما هم مکدونالد رفتیم!
چون کلاس دارد؟
چه بسیار برندهای داخلی که کیفیت آنها بسیار بالاتر از مکدونالد است ولی چرا شاخص ما این برند است؟
شاید خیلی از مواقع انتخاب بهتری هم داشته باشیم ولی قدرت برند باعثمیشود که قدرت تفکر و ریسکپذیری از ما گرفتهشود.
به نظر من، قدرت بالاتر برند باعث عدم اعتماد بهنفس بیشتر مشتری در نقد آن میشود.
این عدم اعتمادبهنفس باعثمیشود که وی بهخود اجازه نقد برند را ندهد. اگر مشتری به شعبهای برود و از سفارش خود راضی نباشد، با خود میگوید:
«مگر مکدونالد بد میشود؟ مگر میشود70میلیون نفر در روز اشتباه کنند، پس احتمالاً امروز ذائقه من دچار مشکل شدهاست!
بهتر است چیزی نگویم و سفارشم را نوشجان کنم.»
همین مشتری در داخل کشور بهراحتی برندهای غذایی را نقد میکند، چون در دستورکار ذهن وی، هیچکدام از این برندها، جایگاه 1 تا 3 را ندارند.
پس وی بهخود حقمیدهد تا آنها را بهراحتی نقدکند و زیرسوال ببرد.
در حقیقت، قدرت برند باعث ایجاد حاشیه امن برای آن میشود. این حاشیه امن از یک جهت مزیت و از جهت دیگر عیب است.
مزیت در این است که قدرت القای نیاز در مشتری را به برند میدهد و امکان بازارسازی قوی و بالایی به آن میدهد.
از جنبه دیگر، ممکن است باعث احساس خودشیفتگی در آن شده و درصد خطای برند را بالا ببرد.
این مسالهای است که برای برند نوکیا در سال 2012 اتفاق افتاد.
عدم توجه به نیاز و خواسته مشتری و اینکه من بهعنوان برند تشخیص میدهم که مشتری چه نیازی دارد؛ یکی از دلایلی بود که باعثشد تا این برند در اوج قدرت بهزمین بخورد.
بهعنوان مشتری، بد نیست در برخی مواقع قدرت انتقاد داشته باشیم.
اگر برای برندی ارزش قائلید و دوست دارید پیشرفتش را ببینید، بهتراست قدرت نقد آنرا به خود بدهید.
حتی اگر این برند در اوج موفقیت باشد.