نوشته‌ها

نیکولای آندلر در کتاب Tools for Project Management, Workshops & Consulting که در سال 2016 به‌چاپ سوم رسیده، دیدگاه سیلو را به‌عنوان یکی از منابع عارضه‌یابی سازمان در صنعت مشاوره مطرح می‌کند.

دیدگاه سیلو کلیت سازمان را مشابه سیلوهای شبیه به‌هم ولی مجزا می‌بیند که ارتباطی با هم ندارند.

این دیگاه درجه‌ی بسته‌بودن و یا یکپارچگی واحدهای یک سازمان را نشان می‌دهد. هرچه ارتباط کمتری بین سیلوها باشد و مستقل‌تر عمل کنند، سازمان دچار چنددستگی بیشتری خواهد بود.

در ادامه تنظیم راهبرد یکپارچه و همچنین همسان‌سازی واحدها مشکل‌تر خواهد بود.

ایزوله بودن می‌تواند در سطح واحدهای سازمان، گروه‌های کاری و یا حیطه‌‌ی وظایف رخ دهد.

این دیدگاه یکی از دلایل ریشه‌ای مواردی از این‌دست می‌باشد:

  • ارتباطات ضعیف سازمانی.
  • نبود یکپارچگی اطلاعات، چون پایگاه داده‌ی یکپارچه‌ای وجود ندارد.
  • انقطاع فرایند کاری سازمان در ایستگاه‌های مختلف، چون هماهنگی سیستماتیک بین واحدها وجود ندارد.
  • طولانی‌تر شدن فرایندها به‌دلیل اینکه چنددستگی در تصمیم‌گیری‌ها و موازی‌کاری‌های متعدد وجود دارد.
  • کیفیت پایین خدمات که به‌دلیل عدم اجرای استاندارد و یکنواخت تصمیمات سازمان رخ می‌دهد.

برای شناخت سیلو‌های سازمان، ابتدا باید فرایندها، سیستم‌ها و زیرسیستم‌های کسب‌وکار موردنظر را شناخت. سپس، باید اینکه کدام واحد در تعامل با سیستم و کدامیک بدون تعامل و در محیط ایزوله فعالیت می‌کنند را ارزیابی نمود. پس از ارزیابی، هر واحدی که خودمختار و یا اصطلاحاً ایزوله هست را به‌عنوان یک سیلو درنظر خواهیم گرفت.

در ادامه، تمام سیلوها را مشخص نموده و بخشهایی از آنها که در تعامل با سایر سیلوها هستند را هم مشخص می‌کنیم.

برای سهولت در انجام مشاوره، بهتراست کار را از واحدهای بین‌سیلویی شروع کنیم. با توجه به اینکه این واحدها مستقل عمل نمی‌کنند پس می‌توانند به‌عنوان مدخلی برای ورود به سیلو مورد استفاده قرار گیرند.

به‌عنوان مثال، بانک مرکزی را به‌عنوان یک سیستم کلان در نظر بگیرید. می‌توان بانک‌های زیرمجموعه‌ی آنرا سیلوهای مجزا درنظر‌گرفت. این‌ها در بسیاری قسمت‌ها به‌صورت جزیره‌ای عمل می‌کنند. این بانک‌ها فقط  در برخی از بخش‌ها موظف به رعایت دقیق قوانین بانک مرکزی هستند.

در چنین وضعیتی، می‌توان از طریق این بخش‌های مرتبط  با سیستم مادر وارد کار شد و مهندسی مجدد فرایند را انجام داد.

به‌عنوان یک کد، می‌توان این نکته را درنظر گرفت که اکثراً، ساختارها و سیستم‌های قدیمی خاستگاه سیلوها هستند.

در هنگام طراحی مجدد ساختار باید سیستم‌ها، واحدها، دپارتمان‌ها و فرایندهای به‌نسبت قدیمی با تمرکز و دقت بیشتری از نظر وجود سیلو مورد بررسی قرار گیرند.

فقط یک نکته می‌ماند و آن اینکه، گاهی فرایند و سیستم مشکلی ندارد و فقط دپارتمان یا واحد دچار مشکل می‌باشد و باید آن قسمت را اصلاح کرد.

گونه‌ای از دایناسورها بنام آرژانتیناسور را درنظر بگیرید!

کار مشکلی است. چون تابحال آنرا ندیده‌اید. پس بگذارید این دایناسور را توصیف کنیم.

البته حقایقی در مورد این دایناسور وجود دارد که می‌توانید در سایت thoughtco.com بخوانید.

در اینجا برخی از این حقایق که مرتبط با بحث هستند را بررسی می‌کنیم. البته ما در اینجا می‌خواهیم شباهت این دایناسور را با ساختار برخی سازمان‌های عظیم‌الجثه بینیم.

  • بزرگترین دایناسور جهان: این‌گونه سازمان‌ها ساختار هرمی بسیار عظیم و گستردگی بی‌رویه و بی‌منطق در ساختار خود دارند.
  • حداکثر سرعت این گونه از دایناسورها حدود 5 مایل در ساعت(حدود 8 کیلومتر در ساعت) بوده: چابکی اینگونه سازمان‌ها بسیار کم است. درصورتی‌که بخواهند نسبت به تغییرات محیط کلان خود عکس‌العمل نشان دهند با کندی، تنبلی و گاهی بدون عکس‌العمل خواهند بود.
  •  حدود 40سال طول می‌کشید تا این موجود به حداکثر اندازه خود برسد: اکثر این‌گونه سازمان‌ها قدمت زیادی دارند . آنها به این قدمت خود بسیار می‌نازند. ( قطعاً مثال‌های زیادی در ذهن شما ایجاد شده‌اند). اصرار زیادی بر حفظ این ساختار و عدم مهندسی مجدد دارند. شاید اخذ کپی کارت ملی و شناسنامه در عین رویت در برخی سازمان‌ها نمونه‌ای دم‌دستی از همین تفکر باشد.
  • اندازه‌ی ‌سر کوچک به نسبت جثه: بیشترین مشکل این سازمان‌ها، کوتوله بودن واحد مدیریت و تصمیم‌گیری آنهاست. به‌گونه‌ای دیگر، می‌توان گفت این سازمان‌ها اتاق فکر کوچکی به نسبت گستردگی سازمان دارند. در برخی مواقع، تصمیمات آنی و بدون تفکری گرفته می‌شود که از سازمانی با این قدمت و ابعاد بعید به‌نظر می‌رسد.

قدرت تفکر مدیریت این سازمان‌ها فقط در حد دیدن جلوی پای سازمان است و دید راهبردی و بلندمدتی در آنها وجود ندارد.

از ویژگی‌های این گونه از دایناسورها، یکی وزن زیاد و دیگری، قدرت تصمیم‌گیری پایین بوده است.

به‌عنوان یک طنز، شاید در آتش‌سوزی جنگل، دم این دایناسور در آتش بسوزد و وی پس از روزها متوجه شود که دم ندارد!

سازمان‌های اینگونه هم  به‌دلیل وزن زیاد، عدم چابکی و عدم قدرت تصمیم‌گیری درست همین حالت را دارند.

شاید در بخشی از سازمان بحرانی به‌وجود بیاید و سازمان بعد از مدت‌ها و در زمانی که دیگر کاری از پیش نمی‌رود متوجه مشکل شود.

با توجه به تغییرات گسترده‌ در کسب‌وکارها و سازمان‌ها در دنیا، دور نیست زمانی که سازمان‌هایی با ساختار دایناسوری و خارج از رده را بیشتر ببینیم.

تنها راه فرار از این مشکل، تغییر ساختار، روی‌آوردن به ساختار نوین و مهندسی مجدد فرایندهاست.

باید فراموش کرد که ما روزگاری بزرگ‌ترین سازمان بودیم.

دایناسورها منقرض شده‌اند!

این‌گونه ساختارها هم فقط برای موزه خوب هستند!