داستان از آخرین روزهای شهریورماه سال 75 شروع میشود. اگر بخواهم دقیقتر بگویم، 25 شهریور بود که شرکت پزشکی آینه انوشه را تاسیس کردم.
سه ماه بود که از دانشگاه انصراف داده بودم و حالت روحی بدی داشتم.
بعداً باید موضوع دانشگاه را تعریف کنم که چطور 12 ترم بدون مشروطی دوام آوردم!
آنروزها نیاز به جایگزینی برای عدم موفقیت در تحصیل داشتم و ترجیح دادم که جذب بازار کار شوم. شرکت را به کمک پدرم و با سرمایه شش میلیون تومان راه اندازی کردم.
از چند ماه قبل مقدمات این کار را فراهم کرده بودیم. کارهایی مثل صحبت اولیه با شرکتهایی که قراربود از آنها نمایندگی بگیریم، شرکتهایی که باید همکاری میکردیم و مواردی از این دست.
کار به صورت اختصاصی در زمینه تامین وسایل و تجهیزات رشته ارتوپدی بود و با صحبت با متخصصین ارتوپدی، تصمیم براین شد که بیشتر برروی برند SYNTHES فعالیت شود.
این برند در دهه 70 بهترین برند موجود بود و بهقولی، حکم بنز در صنعت ارتوپدی را داشت.
دیواره بیرونی شرکت، من و فرزاد دوست صمیمی من، دو جوان 25 ساله بودیم که باید تمام کارها را پوشش میدادیم.
آغاز کار
کارها را با یافتن دفتر آغاز کردیم.
با وجود اینکه سابقه کاری نداشتیم ولی شم ما میگفت که باید در مکانی دور از بورس تجهیزات پزشکی باشیم چون در آنصورت بهدلیل عدم اعتبار اولیه در بازار، حذف میشدیم.
ریسکی که در آغاز کار انجام دادیم این بود که برعکس تمام صنعت، کار را در یک آپارتمان شروع کردیم.
جایی که در نگاه اول هیچگونه جلب توجهی نمیکرد و هیچ کمکی هم به دیدهشدن نمیکرد.
در آنزمان و در مشهد عرف نبود که یک شرکت تجهیزات پزشکی در یک آپارتمان مستقر باشد؛ امری که در تهران بسیار طبیعی بود. ولی برای مشهد بسیار پرریسک و خطرناک بود.
به اتکای برند قوی شرکت SYNTHES و افکاری که درسر داشتیم، کار را در طبقه دوم ساختمان بازار صفویه در چهارراه دکترای مشهد شروع کردیم.
شروع به تجهیز شرکت کردیم. از خرید مبل و میز و ویترین گرفته تا تجهیزات کامپیوتری و سفارش تابلو و فاکتور و ….
بیاددارم که سفارش لوگو را به استاد بیاتمختاری که در آن زمان مدیریت نگارخانه گالیران را برعهده داشتند، دادیم.
این لوگو ترکیبی از دو A (اول کلمات آینه و انوشه) میباشد.
از طرفی، نقش یک مار درهمتنیده که تعلق به رسته پزشکی را نشان میدهد هم وجود دارد.
رنگ آبی آن هم نشاندهنده آرامشبخشیدن است.
فکرمیکنم در آن موقع حدود 60 هزار تومان هزینه طراحی لوگو را دادیم. البته برای مقایسه بد نیست بدانیم که قیمت سکه در سال 75 حدود 41 هزار تومان بود!
پس از دریافت لوگو که حدود یک ماه زمان برد، با یک مشاور تبلیغات برای چاپ و طراحی سربرگها، سرنسخهها، برگههای یادداشت و فاکتورهای فروش صحبت کردیم.
ایشان بعد از طراحی اولیه و برطرف کردن ایرادات کار، موارد سفارش داده شده را تحویل ما داد.
این سفارشات شامل کیسه پلاستیک، سربرگ، یادداشت در ابعاد سرنسخه پزشکان، کارت، برچسب مخصوص در رنگهای مختلف، فاکتور فروش و موارد مشابه با لوگوی شرکت و در حجم زیاد بود.
هرکدام از این موارد برعکس روال آن زمان، با تنوع رنگی بالا انجام شد.
به نحوی که سرنسخهها با لوگوی شرکت بهرنگ آبی تیره و با ترامهای لیمویی، صورتی، آبی و سبز پستهای چاپ شد.
کاری که باعث شد نام شرکت بر سر زبانها بیاید و سایرین را نسبت به شرکت حساس کند،
توزیع انبوه یادداشتهای شرکت در ابعاد سرنسخه در بیمارستانها و مطب پزشکان ارتوپد بود.
بهدلیل کیفیت بالای کاغذ و چاپ رنگی بسیار عالی(قضیه مربوط به 25 سال پیش است) استقبال بسیار خوبی از این سرنسخهها شد.
بهنحوی که پزشکان ارتوپد ترجیح میدادند که برای ارجاع بیماران به شرکتهای تجهیزات پزشکی از این سرنسخهها استفاده کنند.
فقط یک نکته بد وجود داشت!
اینکه ارجاع از بیمارستانهای مرتبط با دانشگاه علوم پزشکی هم برروی همینها انجام میشد!
در کوتاهترین زمان از اتحادیه با ما تماس گرفتند که برای پارهای توضیحات به اینجا بیایید.
من و همکارم مراجعه کردیم. ظاهراً مشکل در مورد این سرنسخهها بود.
آنها میگفتند شما نباید این سرنسخهها را توزیع میکردید؛ در حالیکه قصد ما تبلیغ بود و در ابتدا حدس نمیزدیم که پزشکان چنین کاری را انجام دهند.
ظاهراً کیفیت بالا کار دست ما داده بود و دچار مشکل شده بودیم.
بهرحال، تعهد دادیم که دیگر این کار را تکرار نکنیم؛ ولی در مورد سرنسخههای توزیع شده، کار انجام شده بود و از دست ما خارج بود.
این مشکل تازه حل شده بود که پس از مدتی، مشکل دیگری پیش آمد.
( این پست بهمرور تکمیل میشود)
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.