یکی از مدیران صنایع میگفت: «مشاوران خوب، آینده نگر هستند.
آنها فرصتهای فوقالعادهای برای بهبود شناسایی میکنند که نتیجهی آن، سود بیشتر برای سیستم خواهد بود.
ما مشاوری میخواهیم که بگوید: «آیا میدانید که تغییر فرایند فعلی باعث افزایش سود میشود؟»
مشخص است که این مشاور، دلسوز سیستم ماست چون پیگیر کار است.
این مشاور ممکن است ما را هم به چالش بکشد.
اما در نقطه مقابل، برخی مشاوران فقط آن چیزی را که میخواهیم ارائه میدهند.
دلسوز نیستند و میگویند: مشتری میخواهد؛ پس انجام میدهم.
اینها در حقیقت فروشنده مشاوره هستند و بس!»
مشاوری که خود را شریک مشتری بداند، در کشتی وی سوار میشود؛ همراستا با او فکر میکند و سعی در کمک دارد.
اما زمانی که احساس کند وی راه غلطی در پیش گرفته و به نتیجه دلخواه نمیرسد، سعی در اصلاح مسیر نموده و وی را در مسیر درست هدایت میکند.
چنین مشاوری در حقیقت شریک مشتری خواهد بود.
مشتری میتواند به وی اطمینان نموده و زمام امور را به دست وی بسپارد.
البته باید توجه داشت که برخی مشتریان هم، نظری متفاوت دارند.
این مشتریان به مشاور به عنوان فردی نگاه میکنند که باید تا ابد در سازمان آنها بماند و همیشه اصلاحکننده امور باشد.
این امر در ابتدا برای مشاور وسوسه کننده بوده و تضمینی برای بقای مشاور در آن سازمان است.
اما در درازمدت اثرات مخرب خود را نشان خواهد داد.
یکی از آثار مخرب آن، آینده نگری کمتر و عدم توجه به پیشرفت دراز مدت سازمان خواهد بود.
در نهایت، مشاوره، کسبوکاری انسانمحور است.
میزان مهارت و نوع نگرش مشاور میتواند اثری قطعی بر روی ذهنیت مشتری داشته باشد و باعث ایجاد تجربهی خوب یا بد برای وی شود.
یک مشاور جهت حفظ ثبات خود در طول زمان باید به مشتری اطمینان دهد که در درازمدت، خدمات باثباتی را برای وی فراهم خواهند نمود.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.